توسط soha.mat در دفترچه خاطرات من..
چقدر دور شده ای از من..! آنقدر برایم غریبه شدی که وقتی دیروز در هیاهوی گرم خیابان از کنارم گذشتی نشناختمت.. اگر دستم را نمی گرفتی و باعث نمی شدی تا برگردم و به چهره ات نگاه کنم.. شاید هرگز به فکرم هم نمی رسید کسی که اینقدر بی تفاوت از کنارش رد شدم تو باشی!
یادم هست، مات و مبهوت نگاهت می کردم..
و تو با همان لبخند گرم همیشگی ات قلب مرا میزبان چنان آرامشی کردی که دلم می خواست همان لحظه تو را در آغوش بگیرم
تازه حس کردم چقدر دلم برایت تنگ شده
چقدر روزهایی را بدون تو سپری کرده ام که هر لحظه اش تنها آرزویم این بود که تو در کنارم باشی
آخرین نظرات